شاید شما نیز در نخستین ورود خود به پاریس از دیدن آنچه که در این شهر جاری است و از قیاس آن با تصوراتی که از پاریس داشتید دچار تناقض شوید ولی بیماری سندرم پاریس حادتر از این صحبت هاست. این بیماری که در زبان فرانسه به نام Syndrome de Paris شناخته می شود نوعی بیماری روانی خیلی آزار دهنده می باشد که برخی از توریست ها را درگیر خود می کند.
سندرم پاریس
این بیماری نخستین بار در سال ۱۹۸۶ و توسط یک پزشک ژاپنی مقیم پاریس شناسایی و به دنیا معرفی شد. ژاپنی ها علاقه ی زیادی به سفر به جهان و خصوصا به پاریس دارند و از این رو در هر فصل از سال که در پاریس باشید انبوهی توریست ژاپنی را خواهید دید که در پاریس می گردند.
ژاپنی های توریست های خاص
خود ژاپنی ها خاص می باشند و جهانگردی کردن ژاپنی ها هم خاص می باشد. توریست های ژاپنی عمدتا ساعت نه شب همگی می خوابند و البته ساعت ۵ صبح و زمانی که بیدار شدن برای توریست های دیگر کشورها حقیقتا سخت می باشد بیدار و حاضر و در حال آماده شدن برای گشت و گذار می باشند.
ژاپنی های توریست های وقت شناس
توریست های ژاپنی بسیار دقیق و بسیار منظم می باشند و به زمان بندی اهمیت خاصی می دهند. در سفرهای شان به ایران بارها دیده ام تور لیدر به آنها می گوید صبح ساعت هشت پای اتوبوس حاضر باشید تا حرکت کنیم و ساعت هشت صبح همه ی ژاپنی ها حاضر و آماده صف می کشند در حالی که لیدر هنوز در رختخواب با خواب کلنجار می رود و پس از بیدار شدن و آمدن لیدر، باید راننده را بیدار کرد و …!
تا به امروز من به شخصه در سفرهایی که داشته ام فقط و فقط یک بار یک زوج ژاپنی را پس از ساعت نه در خیابان دیدم که بیدار بودند و البته از قرار معلوم یکی از آنها به دندان درد ناغافل دچار شده بود و به همراه زوج خود به دنبال درمانگاه می گشتند وگرنه توریست های ژاپنی عمدتا زود می خوابند.
یک بار در حومه ی بارسلون قصد کردم یک روز را در کوهستانی به نام مونتسرات بگذرانم و تصمیم گرفتم صبح بسیار بسیار زود به پای این کوهستان برسم تا با نخستین تله کابین به بالای کوهستان رفته و نخستین کسی باشم که به بالای کوه می روم و روز را در آنجا بگذرانم. وقتی تله کابین پایین رسید در عین ناباوری گروهی توریست ژاپنی در آن بودند و حقیقتا حیرت زده شده و پرسیدم دیشب را بالای کوه بودید؟
ژاپنی ها و بازدید از جاذبه های توریستی
پاسخ دادند نه صبح زود رفتیم بالا دیدن کنیم تا در ادامه به بقیه قسمت های بارسلون برسیم! حقیقتا فک ام افتاد! این قوم اینقدر سحر خیز هستند و دیدن کردن از جاذبه های توریستی این مردم نیز خود دیدنی است. همگی سوار بر مینی بوس و یا مینی ون و یا اتوبوس هستند و لیدر آنها را در برابر جاذبه های توریستی نظیر طاق نصرت پاریس پیاده می کند و همگی اینها در عرض سه تا شش دقیقه، نفری نزدیک به هشتاد عکس در موقعیت ها و وضعیت های مختلف گرفته و سوار شده و با شتاب به سمت جاذبه ی دیگر می شتابند.
سهمی از تفریحات من در پاریس تماشای رفتارهای توریست های ژاپنی می باشد که اولا همگی از دید من و دیگر مردم دنیا شبیه به هم هستند و در ثانی بازدیدشان از جاذبه های توریستی پاریس در توقف چند دقیقه ای و گرفتن انبوهی عکس از خود با جاذبه های توریستی پاریس و سپس شتاب به سمت جاذبه ی توریستی بعدی خلاصه می شود.
ژاپنی ها عاشق اژدها و پاریس اند.
گویی رسالت اینها در جهانگردی کردن شان، تهیه ی تصویر از خود در برابر جاذبه های توریستی شهرهای مختلف و خصوصا پاریس می باشد. ژاپنی ها علاقه ی عجیبی به کازاباتلو در بارسلون دارند و دلیل آن نیز شباهت زیاد دودکش های این خانه به اژدها و استفاده از نماد اژدها در این بناست و حتما می دانید که ژاپنی ها علاقه ی عجیبی به اژدها دارند و صد البته علاقه ی عجیبی به پاریس نیز دارند که هنوز دلیل آن را نمی دانم.
استراتژی ژاپنی ها در سفرهای توریستی
باری به هر جهت شاید این افراد از طریق کتاب و نت اطلاعات کافی در مورد جاذبه های توریستی مقاصدی که به آن سفر می کنند را کسب کنند و در مورد هر یک اطلاعات خوبی داشته باشند ولی در برخورد با خود جاذبه ی توریستی فقط عکس گرفته و سریعا به سمت جاذبه ی توریستی دیگر می شتابند تا در کمترین زمان بیشترین جاذبه ی توریستی را یده و با آنها عکس یادگاری بگیرند.
بیماری سندرم پاریس
بیماری سندرم پاریس در میان توریست هایی رخ می دهد که پیش از سفر به پاریس و در اثر تبلیغات گسترده ای که در دنیا می شود تصوراتی از پاریس در ذهن خود ساخته و آن را شهری اسطوره ای و بی نقص و بسیار بسیار زیبا و عاری از هر گونه زشتی می پندارند ولی وقتی به پاریس رسیدند در کمال حیرت و تعجب می بینند پاریس ابدا آن چیزی که در قصه ها برای شان تداعی شده است نیست و در این نقطه از سفر می باشد که برخی از توریست ها دچار بیماری سندرم پاریس می شوند.
علایم بیماری سندرم پاریس
این بیماری شاید به نظر شما خنده دار باشد ولی واقعا آزار دهنده است و از علایم آن می توان علایم روانی مثل هذیان گویی، توهم، احساس آزار و اذیت از سوی دیگران، اضطراب شدید، خود دگر بینی و حتی علایم جسمی نظیر تعرق زیاد و گیجی و منگی و تپش قلب و … را نام برد و اگرچه در مورد این افراد از آرام بخش ها می توان استفاده کرد ولی قطعی ترین راه حل خروج از پاریس می باشد.
بد نیست بدانید این بیماری در میان ژاپنی ها بیشتر از دیگر ملل رخ می دهد و البته مشابه این بیماری در اورشلیم و برخی دیگر از شهرهای جهان که اغراق زیادی در مورد هر یک از این شهرها شده است نیز بروز می کند. هیچ توریستی تصور نمی کند که پاریس شب ها در تسخیر موش ها باشد و همه تصور می کنند شب های پاریس فقط رومانتیزم است که از این شهر فوران می کند ولی وقتی برای نخستین بار به پاریس وارد شده و با واقعیت های موجود رو در رو می شوند اغلب دچار تناقض های شدید شد و برخی نیز بیماری سندرم پاریس را تجربه می کنند.
آن روی سکه ی پاریس
در صورتی که در پاریس غفلت کنید در کسری از ثانیه کیف و جیب و یا دوربین و گوشی شما را زده و فرار می کنند. در پاریس خصوصا در برخی محلات شب ها معتادان خیابان ها را در اختیار دارند و البته فراد مست لایعقل را نیز خواهید دید که خود درگیری داشته و یا حتی بی دلیل با دیگران درگیر می شوند.
پاریس زیباست ولی زیبایی محض نیست! در پاریس رومانتیزم جاری هست ولی کل پاریس تداعی کننده ی رومانتیزم نیست. شانزلیزه شاید زیبا باشد ولی ابدا آن چیزی که شما در تصور دارید نیست و به جرات می توان گفت رامبلا در بارسلون بسیار بسیار سر زنده تر و زیباتر و دیدنی تر از شانزلیزه ای می باشد که این همه هیاهو در مورد آن در دنیا به راه افتاده است و همه آرزو دارند دست کم یک بار آن را ببینند.
وارد ایستگاه های متروی پاریس که می شوید حقیقتا در برخی نقاط از این شبکه ی ریلی زیر زمینی دیوارها در آستانه ی فرو ریختن هستند و از اینکه شبکه ی متروی این شهر اینقدر قدیمی و در حال ریختن می باشد دچار تعجب و حتی سردرگمی می شوید اینجایی که من هستم واقعا پاریس است؟
همین تصویر سازی های ذهنی و همین پیش داوری ها و همین تصوراتی که از این شهر و از خیایان های این شهر در ذهن توریست شکل می گیرد سبب می شود که توریست انتظار داشته باشد با ورود به پاریس به بهشت وارد شود ولی وقتی پس از ورود به پاریس در کمال حیرت می بیند سهم قابل توجهی از مردم پاریس اعراب و سیاه پوست های دشداشه پوش با قیافه های بدوی و با ریش های چندش آور نا مرتب و بلند می باشند و سهم عمده ای از مغازه دارها پاکستانی و هندی های نه چندان با نزاکت هستند و خیابان ها گاه حقیقتا مملو از زباله می باشد و … دچار تناقض شده و گاه همانند استکان شیشه ای که به یکباره آب داغ در آن ریخته باشند ترک برداشته و دچار سرخوردگی و حتی بیماری سندرم پاریس می شود.